داستانک؛ زخم انگشت

✍ زخم انگشت

🍀زن عادت داشت موقع عصبانیت انگشت اشاره را سمت همسرش بگیرد و به بایدها و نبایدها اشاره کند.

مرد خواسته بود تا این کار را از سر زن بیندازد؛ اما هر بار که چیزی گفته بود، زن از خودش دفاع کرده بود، با خنده و شوخی یا با اخم و تخم.

🌺 مرد هرچه سنش بالاتر می رفت از این رفتار همسرش دلشکسته تر می شد؛ گویی دل نازک‌تر شده بود.
زن گاهی چوب جوانیش را بر سر مرد و موی سفید شده‌ اش می کوباند.

🌸مرد آدم مردم ندیده ای نبود. همه با او محترمانه رفتار می‌کردند. گاهی رفتارهای زنش را ناشی از غرور خانوادگی آنها می‌دانست. گاهی حتی به او حق می داد؛ اما هیچ کدام از اینها توجیهی نبود که قلبش را آرام کند.

🍀سالها گذشت و هیچ کس نفهمید عمق تنهایی مرد را؛ تا جایی که از رفتار و کلام کوبنده ی همسرش به تنهایی کاغذ، قلم و فضای مجازی پناه برد. مرد عجیب احساس تنهایی می کرد.

#زندگی_بهتر
#همسرداری
#به‌قلم‌ترنم
#داستانک

🆔 @tanha_rahe_narafte
دیدگاه ها (۱)

نامه خاص

☀️نور می خواهم

❤️صمیمیت در خانواده✅مهم ترین عامل احساس رضایتمندی زن و شوهر ...

✨احترام به حس زیبایی دوستی همسر

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط